Shefa |
Posted: 29 Apr 2010 01:59 AM PDT امانت خدا بر زمین مانده بود.آدمیان می گذشتند بی هیچ باری برشانه هایشان. خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد قول نخستین و بیعت اولین را. پیامبر گفت ای آدمیان ... بر دوشش کشید. این همان است که زمین و آسمان را توان بر دوش کشیدنش نیست. پس به یاد آورید انسان را و دشواری اش را. اما کسی به یاد نیاورد. پیامبر گفت عشق است؛ عشق است که بر زمین مانده است. مجال اندک است و فرصت کوتاه. شتاب کنید و گرنه نوبت عاشقی می گذرد. اما کسی به عشق نیندیشید. پیامبر گفت آنچه نامش زندگی است نه خیال است و نه بازی. امتحان است. و تنها پاسخ به آزمون زندگی زیستن است...زیستن اما کسی آزمون زندگی را پاسخ نداد. و در این میان کودکی که تازه پا به جهان گذاشته بود ؛ با لبخندی پیامبر را پاسخ گفت. زیرا پیمانش را با خدا به یاد می آورد آنگاه خدا گفت، به پاسخ لبخند کودکی جهان را ادامه می دهیم ... " عرفان نظرآهاری " پ.ن1: تقدیم به پارسای عزیز، پ.ن2: عکس متعلق به " سپهر " ، دوست جون ِ اول خدا و بعدن خودم ، می باشد. |
You are subscribed to email updates from Shefa To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |