
دانسته ها و تجربیات ِ حاصل از سالها زندگی روی کره ی زمین ، روبرو شدن همواره با انسانها در اجتماع ، انسانهایی که هر یک مجموعه ای منحصر به فرد از اخلاق و رفتار و سلیقه های متفاوت و جور و واجور هستند ، خواندن ِ پند و اندرزها و جملات پر مغز و کلمات تاثیر گذار و نوشته ها و تجربه ها و سرگذشت ِ بزرگان و نصیحت ها و ... همه و همه ی اینها اگر تاثیری بر نوع و نحوه ی نگرش ما به مسائلی که هر روز خواه و ناخواه با آن روبرو می شویم و تصمیماتی که در راستای آنها اتخاذ می کنیم نداشته باشند ؛ به هیچ نمی ارزند .
تنها انبوهی از دانسته های بی مصرف می شوند که حجم ِ عظیمی از مغز و روح و روان ِ عزیز و گرانقدر و ارزشمند ِ انسان رو پر می کنند و یا بهتر است گفت که اشغال می کنند !
چند نفر پیرامون ِ خود سراغ دارید که اینگونه اند و همینگونه نیز دارند ادامه می دهند به زیستن ؟
بگذریم ،
محسن ِ نامجو در ترانه ی " گذر " جمله ای می گوید که عجیب دوستش می دارم ،
رو جهان ِ بیکرانه را سند بزن
روی رود ِ تشنگیت سد بزن !
و در زندگی گاه هایی وجود دارد که علیرغم ِ اینکه همگان فکر می کنند که شکست خورده ای ، شکست در عرصه گاه ِ حریف اتفاق افتاده و به او فرصت ِ سند زدن ِ جهان ِ بی کرانه را عطا نموده ای که رود ِ تشنگی اش چنان طغیان نموده که گویی هیچ سدی رو یارای مهار و کنترل اش نیست آن را !!! بگذار او مست ِ سند زدن اش باشد و تو ...
تو سبکبار باش ،
تو سبکبار باش و مشق ِ پر گشودن آغاز کن ،
او روی زمین های سند زده اش که هی دارد وسیع تر می شود به جشن و پایکوبی اش خوش باشد .
اما دریغ از لذت ِ پروازی که تو داری حس می کنی ،
دریغ از ذره ای از شوق ِ دیدن ِ چشم اندازهایی که تو از سبکباری ات از آن بالاها داری می بینی او چیزی بفهمد با این حال ِ آلوده ی زمین و زمین و زمینی بودن اش ...
-------------------------------------------------------------
پ . ن 1 : گاهی وقت ها یک ایمیل مثل ِ ایمیلی که پرنیان زحمت ِ ارسالش رو برای گروه کشیده بود و حاوی یه فایل ِ پاورپوینت بود با موضوع ِ دوست داشتنی معجزه می کنه ! یک عالمه ممنون پرنیان
پ . ن 2 : اگه میشه مهزاد دوباره اون متنی رو که توی یه محوطه دخترک ِ بازیگوشی گم شده بود و داشتن صداش می زدن و دستاش رنگی رنگی بود رو بگذارش اینجا ، این یه خواهشه نه تقاضا !
پ . ن 3 : گاهی وقتها همواره و همیشه و هر لحظه دعا و توجه یکی رو که به اشتباه فکر می کنی که فراموش ات کرده رو با تمام ِ وجود ات حس می کنی و تاثیر ِ مستقیم اش رو می بینی تو زندگیت و از این حس ِ عزیز ِ وصف نشدنی نمیتونی با هیچ کسی چیزی بگی و تنها و تنها در درون ات با تمام وجود باهاش زندگی می کنی و عزیز میداریش و به حضور ِ به ظاهر دور ِ اون اعتماد می کنی ...
پ . ن 4 : همین ...