
مثلا با راننده ای قرار داری، که بیاد دنبالت. 5 دقیقه هم زودتر میری سر ِ قرار. اما نمیاد. 5 دقیقه هم بیشتر می مانی. نمیاد. بالاخره دوچرخه ای چیزی می گیری و میری.
هفته ی بعد می بینیش. می بینی شاکیه! میگه: چرا دفعه ی پیش سر ِ قرار نیومدی؟ نمی دونی چی بگی. تو میگی: من اومدم اما تو نبودی. میگه: نه. تو نیومدی!
چیز ِ مهمی نیست. احساس می کنی قابل ِ اعتماد نیست. نه تنها دروغ می گه، بلکه بین ِ دروغ کوچیکه و دروغ بزرگه؛ دروغ بزرگه رو میگه. اون دروغی که می دونی دروغه. چیزی توی دستت نیست که ثابت کنی.
چند راه داری.
اول) بگی گور ِ بابات، [...]، که من گفتم.
دوم) بی خیال شی، عصبانی شی و بی انگیزه شی. دیگه نری اون سمینارها. اینطوری تو ضرر می کنی. اما خری دیگه، حاضری ضرر کنی اما به غرورت لطمه نخوره!
سوم) بری یه ماشین بخری که پوز بزنی. اینطوری غرورت هم ارضا میشه، اما جیبت حالی!
چهارم) به رئیسش بگی که دروغ میگه. که چی بشه!
من راه ششم رو انتخاب کردم. ششم) اینکه: فکر کنی کسی که دروغ میگه، در محضر ِ آفریننده ی حاضر داره دروغ می گه و قبل از اینکه تو بشنوی، او شنیده! اون بابا به خودش ضرر رسونده و به تو آسیبی نرسونده. باید ممنون ِ خودت باشی که در شرایط ِ سخت، تونستی به سمیناری که دوست داشتی برسی و او موفق نشد تو رو دور کنه. اینکه اگه ببینی 2:30 شده و سمینار الان شروع شده، زود نگی ولش کن، نمی رم این دفعه رو و با این کار به خودت ضرر برسونی. سوار ِ دوچرخه ای بشی و بیست دقیقه سربالایی رو رکاب بزنی و عرق زیران به 40 دقیقه ی آخر ِ سیمنار برسی! بشینی و گوش بدی.
اجازه ندی کسی به تو ضرر برسونه. اینکه مدیریت ِ بحران رو باید از زندگی ِ خودت شروع کنی. هیچ وقت از هدفت عقب نشینی نکنی. جا نزنی. بی خیال نشی. چیزی که مهمه این سمینارهاست. نه اخلاق ِ مردم.
الان یک هفته است که دوباره میاد دنبالم. هر دفعه می خنده. منم بی تفاوتم. اما موقع ِ رسیدن تشکر می کنم.
چیزی عجیبی دارم تجربه می کنم که تا حالا نمی دونستم. منی که بسیار حساس بودم به هر چیزی، دارم نسبت به بعضی چیزا بی تفاوت می شم. این یه اتفاقی در من ایجاد کرده. قبلا تمام ِ انرژیم می رفت برای حساس بودن به همه چیز. اما دارم یاد می گیرم که بی تفاوت باشم به یه چیزای بی اهمیتی از این دست. یک هفته است که روی اون چیز هایی که باید حساس باشم دو برابر حساس شدم! نمی دونستم که آدم می تونه حساسیتش رو از پشیز ها برداره و در عوضش روی اون قالی ای که می بافه سه چهار برابر حساس بشه!! تو گویی که بعضی چیزا رو نمی بینم، اما قالی رو می بینم.
... محمد
Excerpt: How to focus on what you need to be concentrated on, I learned from a lair driver.