Shefa |
Posted: 25 Sep 2009 04:50 PM PDT پسری در خانواده ی بزرگی پر از دختر در آفریقا، مالاوی، آقای ویلیام کام وابا.William Kamkwamba. آمده بود که داستان ِ 4 دقیقه ای زندگیش رو بگه. خانواده اش کشاورز هستن و مثل ِ همسایه ها همه بی پول. نتونسته ادامه تحصیل بده چون پول می خواد. فقط خواندن و نوشتن می دونه. با شکمی گرسنه می رفته کتابخانه برای خواندن ِ چیزهای جدید. نه می دونه اینترنت چیه، نه سوار ِ هواپیما شده و نه هتل رفته. انگلیسیش هم به حدی نیست که بتونه راحت بخونه. اما شکل های مجله ها رو می تونسته بفهمه. آب کم میشه. سال 2002. می تونین فریاد ِ کمک خواهی مردم رو در گزارش های بی بی سی هنوز جستجو کنین. مزرعه ها خشک می شن. عده ی زیادی از همسایه ها بر اثر گرسنگی روز به روز بچه هاشون رو از دست می دادن. خونواده ی ویلیام هم آخرین آرد ها رو نون کرده و خوردن. حالا منتظر ِ فردا هستن که چی بشه. ویلیام بر اثر ِ گرسنگی یادش میاد که توی یکی از این مجله ها نوشته بود که می شه توربین ِ بادی ساخت و باهاش برق درست کرد و با اون برق میشه آب رو از زمین پمپ کرد بیرون. یه ماشین ِ قراضه پیدا م یکنه. یه دینام ِ دوچرخه ی قراضه و کمی آت و آشغال. همیسایه های بیکار میومدن ببینن اون چی می کنه. اول یه برج می سازه و براش پره های بادگرد می سازه. بعد دوچرخه رو کشان کشان می بره بالا و از چرخش ِ چرخ هاش با باد کمی برق می گیره. بعد یه پمپ ِ ساده می سازه. بعد چاه می زنن و یه موتور ِ ساده می زنن و با همین برقی که از باد تامین میشه یه موتور ِ برق درست می کنن که می تونه آب رو توی سطل بکشه بیاره بالا تا آبیاری کنن. از مرگ نجات پیدا می کنن. به همین سادگی. میگه من به تمام ِ افریقایی هایی که بعدا بالاخره یه روزی اینترنت رو می بینن و این صحبت های من رو خواهند شنید، به همه ی کسانی که با آرزوهاشون دارن دست و پنجه نرم می کنن، یک چیز می گم: Trust yourself, whatever happened don't give up! این کار رو زمانی که 14 سالش بوده کرده، در سال ِ 2002. حالا ویلیامز 22 سالشه. همین.
متشکرم ویلیامز! دوستمون دارند ... محمد Excerpt: At age 14, in poverty and famine, a Malawian boy built a windmill to power his family's home. Now at 22, William Kamkwamba, who speaks at TED, here, for the second time, shares in his own words the moving tale of invention that changed his life. |